۱۳۸۸۱۰۱۰

خیام وآن دروغ دلاویز


in post ekhtesasie ye dooste gande damaghe ke asan khosham nemiad azash:-p
vase inke pareiee az soalate zehne goozpiche mano pasokh gofte:D ketabe morede nazaresho up kardam ta dl kone
behnaZjan halesho bebar :D
http://www.4shared.com/get/185525006/b6f31795/HOOSHA1.html

۱۳۸۸۱۰۰۸

Is God Dead


جرأت و شجاعت کسی رانجات نخواهد داد؛ولی نشان می دهد روح او هنوز زنده است
جورج برناردشاو
اندر اندوه و بی حرمتی به حسین و باشگاه هوادارانش پناه میبریم به اصل ولایت وقیح و یزید زمان و صداوسیمای غیور و مردم فریب که خالصانه شاشیده به خودش با برنامه های 24ساعته در اعتراض به گروه اندکی از منافقین سازمان یافته که با وقاحت تمام جلوی فداییان رهبر ایستادند تا کمتر کشته بدند کمتر کتک بخوردند و خلاصه زدن ریدن به عاشورا و ممل و نوه هاشو و اهل بیت حرمین و شرفین!الحمدوالله مردمان منزجر و خدا دوست و دین دوست و کلیه بی غیرتان، دیکتاتوران، قاتلان،باجگیران، بی شرفان،بی همه چیزان برای دفاع از انقلاب اسلامیه تخمی تخیلی خودشون،و دفاع از خون اونهمه شهید گُلگُلی کفن؛امروز و فردا برای زدن مشتی محکم به دهن هموطنان داغ دار،معترض و دموکراسی خواه؛ به خیابان ها می ایند و اعتراض و خشم خودشون رو با سر دادن شعار مرگ بر ضد ولایت وقیح اعلان میدارند تا دیگه ازین کارای بد بد نکنند!بی تربیتا کلی به بیت المال و اموال عمومی خدشه وارد کردند،که با دیدن این صحنه ها دل هر ایرانی عرب دوست و خودفروخته ای به درد می اومد!به خدا نمی دونید چقدر سخته وقتی سطل زباله های آتیش گرفترو ببینید!مردن که مردن فدای سر علی چلاق مگه جون هم وطنای سازمان یافتمون چه ارزشی داره در قبال ولایت فقیه !سر سید علی سلامت ،الباقی 31 سال به فاک رفتن اتفاق خاصی افتاد!؟حالا حق رای و دموکراسی و سکولاریته و این قرتی بازیا واسه چیشونه!بیکارند؛ معتاد و خرابند؛مریض و افسرده اند؛نون شب ندارند بخورند به درک، کباباشونو خالی بخورند مگه همه همه چیز باید داشته باشند؟همین که زیر سایه ی رهبر و این ولایت زنده مانی میکنند از سرشون زیاده!والا خدا که بیخیال خلق الله شده یه شعبه ی 1دست زده اونم آقامونه
درود بر همه ی آریایی های زنده دل که بدون هیچ تعصب کورکورانه و احمقانه حاضرند به اصل و نژاد غرورانگیزشون برگردند
کتاب آیا خدا مرده است که یک کتاب ممنوعه است واسه بروبکس باحال لینکیدم برید حالشو ببرید(double click on book)
به امید روزی که سرزمین اهورایی جاودان از تخم و ترکه ی این عربهای ناپاک و وحشی (از جمله آقامون)پاک بشه
پ ن:با تشکر از موری طلایی

https://www.dropboks.com
copy paste this link:D

۱۳۸۸۱۰۰۵

روز عاشورای ایرانی


مراسم تاسوعا و عاشورای حسینی در سراسر کشور با حضور حامیان جنبش سبز برگزار خواهد شد . این مراسم در تهران با حضور رهبران جنبش همراه خواهد بود. شروع مراسم ساعت 10 صبح می باشد.
طبق اطلاعات رسیده به سایت رویداد مسیرهای تظاهرات عاشورا و دسته های عزاداری در 22 شهر به شرح زیر است:

1-تهران : میدان امام حسین - میدان آزادی
2-یزد : چهارراه شهدا خ قیام تا میدان فاطمی
3-همدان : میدان امام خمینی - میدان بوعلی - میدان آزادی
4-ساری : خ جمهوری اسلامی- میدان ساعت تا میدان شهدا
5-رشت : میدان انقلاب - میدان شهدا
6-تبریز : خ جمهوری اسلامی - میدان شهدا - میدان توحید
7-ایلام : میدان امام خمینی- خ فردوسی - میدان 22 بهمن
8-اصفهان : خ چهارباغ پایین - میدان انقلاب ( سی وسه پل) تا میدان تختی
9-اهواز : خ طالقانی- میدان شهدا تا خ دکترشریعتی
10-اردبیل : میدان امام حسین- خ امام خمینی- میدان امام خمینی- میدان عالی قاپو- خ شیخ صفی تا میدان امام خمینی
11-اراک : خ امام خمینی- میدان ولی عصر تامیدان شهدا
12-اورمیه : خ امام- میدان انقلاب تا بازار
13-شیراز : خ کریم خان زند- فلکه ستاد تا فلکه شهدا
14-قزوین : خ امام خمینی و آیت الله طالقانی ازمیدان ولی عصرتامیدان جهاد
15-قم : خ آستانه میدان آستانه- بلوار شهید منتظری- خ مرعشی نجفی - میدان شهدا
16-کرج : خ طالقانی برج ساعت تا میدان هفت تیر
17-کرمان : خ میرزا رضا کرمانی میدان فابریک تا میدان مشتاقیه
18-کرمانشاه : بلوارشهید مطهری ازمیدان غدیر تا میدان شهید رجایی
19-یاسوج : خ جمهوری اسلامی میدان آزادی تا میدان بسیج
20-مشهد : بلوار امام رضا(ع) فلکه برق تا حرم و بلوارطبرسی از میدان راه آهن تا حرم
21-بندرعباس : خ امام خمینی از میدان انقلاب تا میدان شهدا
22- زنجان : خیابان های منتهی به حسینیه اعظم زنجان

منبع: رویداد نیوز

۱۳۸۸۱۰۰۴



چرا دو نفر همو میخان اما نمیشه باهم باشن؟
چرا باید یک نفر حب قدرت داشته باشه و 80میلیون به فاک برن؟
چرا باید 10% با 90%دیگه فرق کنند؟
چرا از همین 10% حدود 5%با جنسیتشون مشکل دارن؟
چرا از همون 10% بیش از نیمیشون یا خودکشی کردن یا حداقل بهش فکر کردن؟
چرا خیلی از اون 80میلیون تاریخ و هویتشونو نادبد گرفتن؟
چرا از همون خیلی،اکثرشون آکبندند؟
چرا از آکبندی در نمیان؟
چرا انقدر متعصبند؟
چرا نمیفهمند جز عقاید خودشون عقیده ی دیگه ای هم وجود داره؟
چرا واسه یه مشت عرب وحشی که 1400سال پیش همدیگرو کشتند،تو کله های پوکشون میزنند؟
چرا به اصل خودشون توجه نمیکنند؟
چرا اگه به دین همون عربها وارد بشیم سر آلتمونو میبرند،اگه خارج بشیم سر خودمونو؟
چرا میگن اگه نماز نخونیم کافریم؟:))
چرا انقدر اصول روش ترجمه کلفته کتابش؟
چرا زندگی انقدر تخمی شده؟
مهم تر از همه چرا من باید یک نفر از اون 10% باشم؟
چرا فردین میگه لطف خدا بهم میرسونه دل هارو؛اما اصلا اینجوری نیست؟
چرا انقدر سوال توو مخ گچی منه؟
چرا من مثله بقیه نباید باشم اه
چرا من انقدر خوبممممممممممممم:))
چرا چشمای "یک ل*ز*بین ایرانی هستم..."شده زندگی من؟
واقعا اون چرا فراموشم نمیکنه؟
چرا من ناامید نیستم اما به پوچی رسیدم؟
dar soorate pasokhgooie be harkodam az soaalaat javayeze nafisi berid bekharid vase khodetoon be man che:D

۱۳۸۸۱۰۰۲

بهت میگم چرا


بعد از دو هفته زنگیدن که از خانم مورچه شکایت شده بیاین پاسگاه پدر مورچه رفت گفتن مجرم بیاد توضیح بده؛این مورچه آدم فروشم سه سوت گفته بود گوشی دسته رفیقم(اینجانب) بوده؛اونا هم گفتن اینجانبو بیارید؛مورچه تماس گرفت که با ظاهری آراسته و عقب افتاده آماده باش بریم امنیت اخلاقی!حالا بیاب ظاهری آراسته؛نه چادری داشتم نه مانتوی بلند و اسلامی یا کوتاه یا بدن نما(استغفرالله)خلاصه با هزار زور و زحمت مانتوی آبجیمو که 4،5 سانت از خودم بلندتره پوشیدم با یه قیافه ی کاملا خام راهی شدم هیچکسم نمیدونست من دارم کجا میرم ؛میرفتم با چندتا بچه بر میگشتم:))رسیدیم اتاق سرگرد آقا خوبه(لقبی که مورچه داده بود بهش)من توضیح دادم جریان رو با کلی هاشا؛خودمونم زدیم به پخمگی که اینجا کجاس؟من کیم؟کی منو ریده؟
آقا خوبه هم دید خیلی گلابی هستیم گفت مگه قانونو نمیدونید؟گفتم نه والا از کجا بدونیم
گفت تحصیلاتت :دیپلم –دیپلم چی؟تجربی
- کلاس چهارم اجتماعی داشتید قانونو گفتند
- اجتماعی ما که یه آقای هاشمی بود همش در سفر بود سوغات شهرارو یاد گرفتیم

دید انگار واقعا خیلی ببو ایم گفت آره تقصیری ندارید اشکال از سیستم آموزشیه پلیس دوست مردمه
خلاصه یه اقرار نامه پر کردیم با پرونده بردمون پیش بزرگترش!
سرهنگ دیوس گیر داده بود چرا فرار کردید حتما ریگی به گیوه داشتید
از ما انکار ازون اصرار گفت بازداشت بشن ماشین بخابه تا مشخص بشه چرا فرار کردن
منم عصبی اومدم از اتاقش بیرون داشتم بد و بیراه میگفتم که دیدم یکی از مامورای لباس شخصی که قیافش آشنا بود روبروم بود کلی فکر کردم فهمیدم دبیااا این یارو توو تظاهرات بود!!!
مورچه اومد گفتم این فلانیه گفت آره خودشه یه سکانس ریدیم به خودمون که بشناستمون اما بخیر ...
قرار شد ازمون عکس بگیرن منو مورچه هم فیگور تمرین میکردیم واسه عکس و میخندیدیم با پلاکو زنجیر لباس راه راه
خلاصه گفتن فرداش بریم پیش رییس پلیس انگار چه جرمی مرتکب شدیم!!!
منو مورچه هم گفتیم فرداش که میریم آجیل و خوراکی ببریم بازداشتگاه حوصلمون سر نره!
جالب اینجاست مامان مورچه گفت مورچه خوشحال میشه با من باشه حالا تو بازداشتگاهم باشه مهم نیس(حال کردم با هوشه مامیش)
خلاصه فرداش رفتیم دوباره اونجا،من از پشت سر رییس پلیس رو که دیدم کاملا خودمو خیس کردم ،طرف اطلاعاتی بود توو تظاهرات مراسم 40 ندا هزار بار منو مورچه باهاش حرفیده بودیم 1بارم یه ریقو رو گرفت به کتک منو مورچه جداشون کردیم؛گفتم فیلمبرداری که هیچه گاومون رید بجای زاییدن!
بدجور استرس گرفتم اما باید میرفتیم میحرفیدم ،مقنعه امو تا روی چونم کشیدم جلو که نشناسه رفتیم داخل رفتم بالای منبر خالیمو بستم یارو هم نشناخت خدارو شکر
تعهدرو دادیم که به قوانین رانندگی احترام بزاریم و شعورات(به قول مورچه)اسلامی را رعایت کنیم
مدارکو گرفتیم و برگشتیم!!!
الکی الکی بخیر گذشت!نه هیجان خاصی داشت نه چیزی فقط الافی بود حداقل سری قبلش کلی فیلمو دیدیمو خندیدیم اینبار که هیچی نداشت اه! البته لازم به ذکر اون یارو هنوزم مجهول الهویه موند! گزارش فیلمبرداری کار خوده برادرا بود!
سرشون درد نکنه اگه فرار نمیکردیم که رسما نموده بودیم با اون فایل های سیاسی گوشی هامون!

۱۳۸۸۰۹۲۰

بیماری دو قطبی برای موفقیت


خوب هرکسی یه عیبی داره
ونسان ونگوگ
ونگوگ شاید معروفترین هنرمند مبتلا به بیماری دو قطبی باشد.ونسان ویلیام ونگوگ در ۳۰ مارس ۱۸۵۳ در گردت-زوندرت هلند به دنیا آمد. وی فرزند دوم یك خانواده ۸ نفره بود. اگر چه او دو بار در طول عمر خود عاشق شد، ولی هیچگاه ازدواج نكرد. ونگوگ در ابتدا توسط دایی خود كه نام وی هم ونسان بود، با هنر آشنا شد. ونسان در سال ۱۸۸۱ تصمیم گرفت تا در رشته هنر تحصیل كند. او با سرعت عجیبی در كار نقاشی پیشرفت كرد و نام خود را به عنوان یكی از بزرگترین اساتید تاریخ هنر ثبت كرد.
در ابتدا، ونگوگ بیشتر به موضوع زندگی روستائیان با استفاده از رنگهای تیره می پرداخت ولی بعدها پس از آنكه به جنوب فرانسه رفت، بیشتر به طبیعت و رنگهای روشن و شاد روی آورد

بتهوون
لودویگ ون بتهوون یكی از معروفترین آهنگسازان مبتلا به افسردگی شیدایی است كه عدهای نبوغ وی در كارهایش را به بیماری وی نسبت می دهند. بتهوون موسیقیدان آلمانی است كه ۱۷ دسامبر ۱۷۷۰ در آلمان به دنیا آمد ولی بیشتر عمر خود را در وین اتریش سپری كرد.
معروفیت بتهوون، خلق آثار بسیار زیبایی در موسیقی كلاسیك است و اعجاب كار وی ساختن بسیاری از این آهنگها پس از كر شدن وی است.
لودویگ جوان در سال ۱۷۸۷ برای اولین بار به وین رفت و در آنجا با موتسارت آشنا شد و مدت كوتاهی شاگرد او بود. بتهوون دوباره در سال ۱۷۹۲ به وین رفت ولی به جای شاگردی موتسارت اولین درسهایش را از هایدن گرفت چراكه یك سال پیش موتسارت فوت كرده بود. بتهوون در حدود ۲۸ سالگی كم كم شنوایی خود را از دست داد. كری باعث شد تا او تصمیم به خودكشی بگیرد ولی اقدامی نكرد. بتهوون در بین سالهای ۱۸۱۲ تا ۱۸۱۶ پس از چندین بار شكست عشقی دچار افسردگی شد. در این ایام تعداد آثار وی بسیار كم شد. البته او هیچوقت ازدواج نكرد.
در سال ۱۸۲۶ حال عمومی بتهوون به شدت وخیم شد و در نهایت در ۲۶ مارس ۱۸۲۷ در گذشت. كالبد شكافی او پس از مرگ نشان داد كه مسمومیت با سرب میتواند یكی از محتمل ترین علل مرگ او باشد

نیوتن
ایساك نیوتن، یكی از دانشمندان مبتلا به اختلال دو قطبی بوده است. نیوتن در ۴ ژانویه ۱۶۴۳ در دهكده ای از توابع لینكون شایر انگلستان به دنیا آمد. او نوزاد نارسی بود كه كسی انتظار نداشت زنده بماند. پدر نیوتن سه ماه قبل از تولد او مرده بود و مادرش وقتی او دو ساله شد، برای زندگی با شوهر جدیدش او را به مادربزرگش سپرد. نیوتن تحصیلاتش را در همان دهكده محل تولدش شروع كرد و در سن ۱۹ سالگی به دانشگاه كمبریج رفت. او پس از شكست عشقی كه در دوران دانشجویی خورد، هیچگاه عاشق نشد و ازدواج نكرد.
نیوتن علاوه بر افتخارات علمی زیادی كه به نام خود ثبت كرده است، مقامها و مناسب متعددی نیز داشته است. او در سالهای ۱۶۸۹ تا۱۶۹۱ و ۱۷۰۱ عضو پارلمان انگلستان بود. ولی تنها حرفی كه در پارلمان گفت، این بود:!
همچنین نیوتن در سال ۱۶۹۶ رئیس ضرابخانه سلطنتی شد. او در سال ۱۷۰۳ رئیس انجمن سلطنتی علوم انگلستان و مشاور آكادمی علوم فرانسه شد. نیوتن در سال ۱۷۰۵ از طرف ملكه آن لقب شوالیه گرفت
نیوتن در ۳۱ مارس ۱۷۲۷ در لندن فوت كرد. سالها بعد از مرگ او این نظریه مطرح شد كه نیوتن به نشانگان آسپرژر مبتلا بوده است. آسپرژر نوعی نشانگان همراه با خیال بافی است

ارنست همینگوی
یكی دیگر از نوابغ مبتلا به اختلال دو قطبی، نویسنده و روزنامه نگار مشهور، ارنست همینگوی است. او در ۲۱ جولای ۱۸۹۹ در اوك پارك ایلینویز آمریكا به دنیا آمد. او فرزند دوم یك خانواده ۸ نفره بود.
همینگوی چهار بار ازدواج كرد: در سال ۱۹۲۱با هادلی ریچایدسون، در ۱۹۲۷ با پاولین فیفر، در ۱۹۴۰ با مارتا گلهورن و در ۱۹۴۴ با ماری ولش. او كار نویسندگی را در روزنامه های مدرسهشان شروع كرد. اما هیچ وقت به دانشگاه نرفت. اولین كتاب او درسال ۱۹۲۳ در پاریس با عنوان چاپ شد. ارنست همینگوی درسال ۱۹۵۳ جایزه پولیتزر و در سال ۱۹۵۴ جایزه نوبل را دریافت كرد.
علائم افسردگی از ابتدای جوانی در او مشهود بود به طوری كه هادلی او را فردی منزوی و افسرده و ناامید میدانست. در سال ۱۹۲۸ نیز پس از خودكشی پدرش او شدیدا از لحاظ روحی ضربه خورد. علائم افسردگی او تا جایی پیش رفت كه پزشكان در سال ۱۹۶۰ برای او شوك درمانی تجویز كردند.
همینگوی در سال بهار ۱۹۶۱ یك بار تصمیم به خودكشی گرفت و به همین دلیل دوباره تحت شوك درمانی قرار گرفت. ولی او چند ماه بعد، در صبح روز دوم جولای ۱۹۶۱ با شلیك یك گلوله به سر خود، به زندگی خود خاتمه داد

چرچیل

وینستون چرچیل، معروفترین سیاستمدار انگلیسی است كه به بیماری دوقطبی مبتلا بوده است. چرچیل به دلیل نخست وزیری انگلستان در دوران جنگ جهانی دوم، فرماندهی نیروی دریایی انگلستان در زمان جنگ جهانی اول، روزنامه نگاری، نویسندگی و نقاشی هایش معروف است.
او در ۳۰ نوامبر ۱۸۷۴ در قصر بلمهین واقع در آكسفورد به دنیا آمد.
چرچیل پس از دبیرستان به دانشكده افسری رفت و در سال ۱۸۹۴ با درجه ستوانی به خدمت ارتش سلطنتی انگلستان درآمد. او در سال ۱۹۰۰ برای بار دوم كاندید نمایندگی اولدهام شد و این بار به پارلمان راه یافت.چرچیل در سال ۱۹۰۵، معاون مستعمرات وزارت امور خارجه انگلستان شد و در سال ۱۹۰۸ رئیس شورای تجارت انگلستان شد. او در سال ۱۹۱۰ وزیر مسكن شد و در سال ۱۹۱۱ به فرماندهی نیروی دریایی منصوب شد. پس از جنگ جهانی اول او ابتدا در سال های ۱۹۱۷ تا ۱۹۱۹ وزیر مهمات سازی و سپس در بین سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۱ تواما وزیر جنگ و هوانوردی انگلستان بود. او در آغاز جنگ جهانی دوم هم فرمانده نیروی دریایی بود. اما در سال ۱۹۴۰ او نخست وزیر شد.
او در سال ۱۹۰۸ ازدواج كرد و ۵ فرزند داشت. چرچیل هر از چند گاهی دچار افسردگی شدیدی می شد و خودش این بیماری را سگ سیاه می نامید.وینستون چرچیل در ۱۵ژانویه ۱۹۶۵ برای بار دوم دچار سكته مغزی شد و ۹ روز بعد در ۲۴ ژانویه جان سپرد


بهالدین خرمشاهی
استاد بهالدین خرمشاهی متولد 1324 ، نویسنده ، مترجم ، روزنامه‌نگار، طنزپرداز ، فرهنگ نویس ، قرآن‌پژوه و شاعر ایرانی است . وی تالیفات بسیاری در زمینه علوم قرآنی ، حافظ، مولوی و مجموعه اشعاری با نام زنده‌میری دارد . خرمشاهی در مقاله‌ی "نگاهی از دورن" خود به شرح بیمار اختلال دو قطبی که به آن مبتلا بوده است پرداخته:"یک روز که بیش از حد شادی‌زدگی داشتم وبه طنز می‌پرداختم و برای اطرافیان و دوستان ومهمان‌ها لطیفه‌های پشت‌ سرهم تعریف می کردم و بسیار می‌خندیدم ومی‌خنداندم ، همسرم نشانه‌هایی از تغیرات خلق وخو را در من تشخیص داد وگفت بدون چون وچرا باید به روانپزشک مراجعه کنی. قبول کردم زیرا در یک رباعی چنین سروده بودم :

کس داور کار خویش نتواند بود

هر کس بود انکه دیگری می‌گوید

در اولین فرصت با مشورت با یکی از دوستان به متخصص اعصاب و روان مراجعه کردم و مشخص شد مبتلا به افسردگی دو قطبی هستم . بعد از تجویز و مصرف داروها کم کم احساس کردم ارتباطم با واقعیات و محیط اطراف بیشتر شده است

من که شخصا دو قطبی ام منتظرم مثل چرچیل بشم محبوب ترین فرد دو قطبی
واسه شما هنرمندان دانشمندان مترجمان نویسندگان رنگین کمونیای وبلاگ نویس محترم هم آرزوی موفقیت میکنم حتی اگه روانی باشید اصلا مهم نیست ,نگران نباشید چون تا مریض روانی نباشید نویسنده نخواهید شد . پس زیاد غصه نخورید

۱۳۸۸۰۹۱۹

به من بگو چرا؟


بعد 1هفته بالاخره با مورچه خواستیم بریم بیرون اونم چه بیرونی
به دلیل سرمای هوا از ماشین نخواستیم پیاده شیم رفتیم یه جای پرت از دهاتمون مشغول صحبت بودیم که یک عدد ماشین امنیت اخلاقی حاوی دو فروند برادر جانش فدای رهبر رویت کردیم؛علاوه بر اینکه خودمونو جموجور کردیم که آتو نگیرند رفتیم توو کارشون . 30متر اون طرف تر دوتا دختروپسر توو ماشین مشغول عبادت و صفا بودن و انقدر غرق فضای روحانی بودند نفهمیدند دیده شدن خلاصه دختررو سوار کردند که ببرن پسر افتاده بود به التماس که تونو به علی ما آبرو داریم منم ببرید با دختره انقد داد التماس کرد که برادر دلش به رحم اومد پسررو هول داد و شروع کرد به فحش دادن قضیه اکشن شد منم که عاشق این مسایل پیشنهاد ریدم که مورچه فیلم بگیر این مورچه هم فکر کرد داره از یه پدیده ی ماورالطبیعه فیلم میگیره انقد تابلو کرد که سربازه فهمید اومد به سمتمون که مارو هم مستفیض کنه؛ما هم کلی ترسیدیم که گوشیه مورچه رو توبیخ کنند با کلی اسناد سیاسی چون در جریانات شورش و تظاهرات یه بار گوشیشو گرفته بودن آخه من و مورچه خس وخاشاکیم
خلاصه از ترس من استارت زدم مورچه گاز میداد سربازم میدویید دنبالمون؛چند متر که دور شدیم یه ماشین شخصی چراغ میزد پیچید جلوی ماشین ایستادیم اومد نزدیک گفت بزن کنار گفتم واسه چی گفت چرا فرار کردید؟باید صبر کنین پلیس بیاد موبایلم دمه گوشش که آررره دارم میتلم پلیس!!!
من میگفتم کارت شناسایی بده اصلا کی هستی به تو مربوط نیست اونم گیر داده بود صبر کن پلیس که اومد میفهمی مورچه هم گازشو گرفت در رفتیم اونم افتاد دنبالمون مورچه نمیزاشت سبقت بگیره تا اینکه یه جا خرتوخر شد دوباره پیچید جلو ماشین خودشم اومد جلوش وایساد که در نریم بعد از چند مین جروبحث دوباره مورچه گازشو گرفت زد به یارو اونم دید جدی جدی داره میره زیره ماشین پرید کنار ما هم گلابی شدیم تا 3.4 دقیقه پیداش نبود که دوباره رویت شد ما هم ترسیده بودیم به شهرم نمیریسیدیم 25مین حداقل فاصله داشتیم تا خیابون اصلی یکی دوبار اومد سبقت بگیره که مورچه کم نیاورد اونم مالید به ماشین تا بالاخره رسیدیم به خیابون اصلی و ترافیک یارو خواهش میکرد فقط بزن کنار بحرفم 2دقیقه دید فایده نداره تهدید میکرد شماره ماشینو برداشتم ماشینو میخابونم بازم افاقه نکرد
نیم ساعت سایه به سایه توو ترافیک پشتمون بود هیچ جوریم نمیشد گمش کنیم من و مورچه هم دیگه بیخیال شدیم رفتیم فاز موزیک و ک*خلی منم واسه اینکه برم رو نروش؛ با یه لبخند باهاش بای بای کردم اونم دید ما به تخممونم نیس عصبی شد از عقب زد به ماشین،منم دیگه عصبانی شدم خدا نکنه قاطی کنم؛ پیاده شدم با لگد زدم توو آینش به زور مخاستم بکشمش پایین از ماشین ، یارو جفت کرده بود مورچه هم بعد از اینکه روژشو زد(من نمیفهمم واقعا رژش چی بود این وسط) اومد پایین قاطی تر از من،زد اون آینشو شکست،مردک از ترس پیاده هم نمی شد خلاصه من که دیگه اساسی قاطی بودم ملت هم وایساده بودن نگاه میکردن تا اینکه یه پسر اومد سوییچ ماشین مرتیکه رو دراورد فکر کرد تصادف کردیم اون میخاد در بره؛ یکی نبود بگه آخه ک*مغز توو اون ترافیک چه جوری میخاد در بره. یه سربازم اومد پیشنهاد داد بریم استیشن پلیس که دوست مردمه
مرتیکه میگفت اینا زدنو فرار کردن در حالی که هیچ جای تصادفی نبود اینو که گفت فهمیدم این بابا ازون مریضای روانیه که دنبال سوژست کلا نه بسیجیه نه اطلاعاتی
به سربازه گفت بیارشون دمه استیشن خودشم گازشو گرفت رفت منتظر شد اون طرف 4راه سربازم رفت منم به مورچه گفتم ول کن بریم خلاصه به هزار زور و زحمت از مخمصه در رفتیم
بدون هیچ دلیلی زد روزمونو ریدامون کرد آخرم هیچی نصیبش نشد گرچه هنوزم نفهمیدم واقعا چه هدفی داشت یا اصلا هدفی داشت؟اگه آره پس چرا ترسید و ول کرد اگرم نداشت خب که چی؟ دلیلش چی بود؟!مثلا دیده دوتا دختریم از ترس باج میدیم واقعا نمیفهمم کارشو!
لعنت به هرچی آخوند و حکومت اسلامیه که دستاورد سی سال حکومتش شده این ملت عقده ای و روانی فقط آرزو میکنم یه روزی برسه آرامش داشته باشیم بدون هیچ پارازیت و استرسی

۱۳۸۸۰۹۰۹

t.A.T.u





هيچکس نمي تواند ديگران را مقصر بداند

ماه در هر چاله و گودال بازتاب مي شود

(عيبها و زشتي هاي انسان در همه جا هويدا مي شود)

مختصات ونشانه هاي بيشتري وجود ندارد

که من بتوانم از آنها براي پيدا کردن تو استفاده کنم





هنوز نه من آنجايم و نه تو اينجايي

ابرها احمقانه يکديگر را از دست مي دهند وبراي هم دلتنگ مي شوند

حالا تو يک ميمون هستي

و من حالا براي يک ميمون زنده ام





تو درد شادي آور من هستي

تو رنج مضحک وخنده دار من هستي

من ميمون شماره صفر هستم

تو ميمون شماره صفر هستي





ديوانه هاي صادق ودرستکار نيازي به علاج و شفا ندارند

هيچکدام از ما هم آزاد نخواهيم شد

مانمي توانيم از اين دلتنگي رها شويم

چون که ميمون ها محکوم به حبسند و در زندان زندگي خواهند کرد





ميمون ها در زندان زندگي خواهند کرد

عشق براي همه است و دلتنگي و غم براي ميمون ها

تو ميمون روياهاي من هستي

ميمون_من هم در روياهايت خواهم بود



تو درد شادي آور من هستي

تو رنج مضحک وخنده دار من هستي

من ميمون شماره صفر هستم

تو ميمون شماره صفر هستي



تو درد شادي آور من هستي

تو رنج مضحک وخنده دار من هستي

من ميمون شماره صفر هستم

تو ميمون شماره صفر هستي

۱۳۸۸۰۹۰۵

نمیدانم کیم من


Location 1
چشمات سگ داره
چشماش از تعجب گرد میشه
چیه خوب سگ داره
راست میگه داره
غش میره از خنده اما بازم سگ داره پدرسگ
Location 2
بگم فدات شم یا بگم فدات شم؟
نه خنگول بگو فدات شم عیب نداره
Location 3
چرا باهاش دعوا کردی؟
دعوا نکردم
باهم نمی سازیم
همش تقصیر توءِ
اس ام اس بده تشکر کن
هر 6ماه یه جدید!
گیر نده !
بندازش توو زاینده رود
نامه ی توو پاکتو برداشتم
خیلی نامردی
Location 4
ویب ویب ویب
اه خفه شو
سایلنت
رویا ی همیشگی
سلامم را تو پاسخ گوی،در بگشای
منم من،میهمان هر شبت،لولی وش و مغموم
منم من،سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم،دشنام پست آفرینش،نغمه ی ناجور.
منم بازیگری بی احساس و دیوس
پ ن 1:آخرین جمله از سروده ی م.امید نیست
پ ن 2:مشکل فهمش این ک*شعر ها از متن است
زور به گیرندهاتون نزنید!

۱۳۸۸۰۹۰۴

اهدنا صراط المستقیم


سر کلاس مثه همیشه نشسته بودم هم به چرت و پرتای دایی جان ناپلؤن گوش میدادم هم به حرفای خاله زنکی استریتا ؛در پیچ و خم فهمشه یه مشت فعل و زمان فرانسوی ؛ امیر نامی بندرو صدا زد برگشتم سمت چپم دیدم این چت مغز سویی شرتمو به تن کرده(لازم به گفتن که این بنده خدا سایزش نیم لارژه)
یکم تعجبیدم یه لبخند از سره چندش زدم که اولین مزشو پروند
-صورتیشو نداری؟
-نه گُل گلیش بهت میاد
خلاصه از نوک موهام تا کفشامو وارسی کرد و کلی ک*شعر تحویلم داد منم هرازگاهی یه آره و نه میکردم اونم اَن در نشیمن گاهش بستنی شده بود که بندرو دست انداخته
البته حق داشت اونروز انقد مشنگ میزدم که خودمم نمیفهمیدم چی میگم
داشت زرت و پرت میکرد که گفت خاک توو سره اونی که میاد خواستگاریت!آخه این چیه کردی توو انگشتت(منظورش حلقه ی شصتم بود)
یه نگاه به انگشتر کردم یه نگاه عاقل اندر احمق به امیر گفتم آره خاک توو سرش
دوباره شروع کرد به بافتن فقط تاسف میخورد به حال من که نامزد ندارم و واسم یه خاستگار مایه دار پیدا کرد که به قول خودش سر عقل بیام!!!!!!!!!!
من دیگه توجه نمیکردم فقط به این میفکریدم که به هم جنس گراها اهانت کرده
از خودم عصبانیم این الدنگی که من حتی سلام علیک هم ندارم باهاش؛ چرا اجازه دادم زرزر کنه شاید چون نمیخاستم تابلوتر شم گرچه آب از سرم رد شده شاید هم چون چت میزدم
اونروز مشنگ بودم تا شب هیچی نفهمیدم اما الان میفهمم چقدر احمقانه اجازه دادم یه عوضی به منو هم نوعام توهین کنه
مورچه میگه گیریم حال این احمق رو میگرفتی بقیه چی ،یکی دوتا که نیستن
متاسفم واسه ی خودم واسه ی این فرهنگ در پیت و آشغال
نه این ریش داران بی ریشه دست بر میدارن از به فاک دادن ما؛ نه این ملت درست میشن
3سال دیگه هم بیشتر زنده نیستیم این آرزو رو به گور میبریم:))
آمین

۱۳۸۸۰۸۳۰

آب پتخال تلخ اما ویتامینه


مورچه نانا میخاست اما نانا مورچه نمیخاست
مورچه میدونه نانا هنوز نتونسته پتخال رو بی خیال شه
مورچه خواست جی افش باشه اما نانا با بزی تپل بود
به مورچه گفت نمیتونه بزی تپل رو ول کنه
مورچه گفت صبر میکنه واسش
نانا بزی رو ول نکرد اما بزی چون می دید همه ی احساسه نانا هنوز واسه پتخاله ولش کرد
مورچه میگه ببین پتخال چون 56اِ؛عاقلِ رفته دنبال زندگیش
اما تو نانایی موندیـــ توو عشقش مثه خر
حالا فهمیده بزی تپل که بهش میگفت پاریکال راست میگفت
مورچه گفت قبولم کن
نانا گفت قبوله
حالا من یه مورچه دارم که مهربونه میدونه من بی پتخال کم میارم اما بازم دوسم داره
مورچه ی من بهترین مورچه ی دنیاست
اما پتخال من بهترین پتخال دنیا نیست چون نمیشه با بقیه مقایسش کرد!
آسه پتخالاست!



۱۳۸۸۰۸۰۳

شاید هیچوقت اهل نوشتن نبودم اما تنها یک احساس باعث شد ان وبلاگ رو بنا کنم اونم عوض کردن افکار یک سری استریت که ل*زبین بودن رو یه فانتزی میدونن!
سوالایی که همیشه راحت عصبیم میکنه
کسایی که هرگز حریم شخصی واسشون معنا نداشته و راحت به هم نوع خودشون واسه ی متفاوت بودنش توهین میکنند.
با آفرینش خدا دشمن هستند چون اطلاعاتشون کم و حاضر نیستند فکر کنند.
میدونم این وبلاگ رو میخونی چون من تنها ل*زبینی هستم که باهاش دوستی و به همه ی سوالاتت چه احمقانه و چه منطقی جواب دادم اما تو نفهمیدی که گرایش من و هم نوعانم تهی نیست
ما عاشق میشیم مثل شما؛ زندگی میکنیم مثل شما؛اما همیشه پنهان میمونیم به دلیل افکار اشتباه شما
فقط واسه یک بار هم که شده منطقی فکر کن و بفهم آفریدگار ما همون خدایی که سنگشو به سینه میزنی،واسه دینش نماز میخونی و روزه میگیری و معتقدی حکیم و داناست؛پس هوس احمقانتو با حکمت خدای خودت ،یکی نکن!
راه درازی هست واسه اصلاح افکار معیوب؛اما سعی کن دیگه جزو اون افکار نباشی! 



۱۳۸۸۰۸۰۲

زرشکی

هرروز آدم ناامیدتر میشه ازین همه بی عدالتی؛ درس بخون، خیر سرت مدرک بگیر بعدش بمون توو کفه کار مورد علاقت!
یه ریق بی مدرک واسه بند پ بره سر جای تو!
ملت مینالن از بی فرهنگی و رعایت نکردن حقوق اقلیت ها
 ساده ترین حقوق زندگی هم هاشور خورده توو این اوضاع چه رسد به ...!
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز.
خون به رنگ *زرشک*



۱۳۸۸۰۸۰۱

دیباچه

من نمی دانم و همین درد مرا سخت می آزارد
که چرا این انسان،این دانا
این پیغمبر
در تکاپوهایش،چیزی از معجزه آنسوتر
ره نبردست به اعجاز محبت،
چه دلیلی دارد؟
چه دلیلی دارد که هنوز
مهربانی را نشناخته است؟
و نمی داند در یک لبخند،
چه شگفتی هایی پنهان است!
من بر آنم که در این دنیا
خوب بودن به خدا سهل ترین کار است
ونمی دانم
که چرا این انسان 
تا این حد
با خوبی بیگانه است
و همین درد مرا سخت می آزارد!


تقدیم به کسی که هرگز غریبه نخواهد شد