۱۳۸۸۰۸۰۳

شاید هیچوقت اهل نوشتن نبودم اما تنها یک احساس باعث شد ان وبلاگ رو بنا کنم اونم عوض کردن افکار یک سری استریت که ل*زبین بودن رو یه فانتزی میدونن!
سوالایی که همیشه راحت عصبیم میکنه
کسایی که هرگز حریم شخصی واسشون معنا نداشته و راحت به هم نوع خودشون واسه ی متفاوت بودنش توهین میکنند.
با آفرینش خدا دشمن هستند چون اطلاعاتشون کم و حاضر نیستند فکر کنند.
میدونم این وبلاگ رو میخونی چون من تنها ل*زبینی هستم که باهاش دوستی و به همه ی سوالاتت چه احمقانه و چه منطقی جواب دادم اما تو نفهمیدی که گرایش من و هم نوعانم تهی نیست
ما عاشق میشیم مثل شما؛ زندگی میکنیم مثل شما؛اما همیشه پنهان میمونیم به دلیل افکار اشتباه شما
فقط واسه یک بار هم که شده منطقی فکر کن و بفهم آفریدگار ما همون خدایی که سنگشو به سینه میزنی،واسه دینش نماز میخونی و روزه میگیری و معتقدی حکیم و داناست؛پس هوس احمقانتو با حکمت خدای خودت ،یکی نکن!
راه درازی هست واسه اصلاح افکار معیوب؛اما سعی کن دیگه جزو اون افکار نباشی! 



۱۳۸۸۰۸۰۲

زرشکی

هرروز آدم ناامیدتر میشه ازین همه بی عدالتی؛ درس بخون، خیر سرت مدرک بگیر بعدش بمون توو کفه کار مورد علاقت!
یه ریق بی مدرک واسه بند پ بره سر جای تو!
ملت مینالن از بی فرهنگی و رعایت نکردن حقوق اقلیت ها
 ساده ترین حقوق زندگی هم هاشور خورده توو این اوضاع چه رسد به ...!
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز.
خون به رنگ *زرشک*



۱۳۸۸۰۸۰۱

دیباچه

من نمی دانم و همین درد مرا سخت می آزارد
که چرا این انسان،این دانا
این پیغمبر
در تکاپوهایش،چیزی از معجزه آنسوتر
ره نبردست به اعجاز محبت،
چه دلیلی دارد؟
چه دلیلی دارد که هنوز
مهربانی را نشناخته است؟
و نمی داند در یک لبخند،
چه شگفتی هایی پنهان است!
من بر آنم که در این دنیا
خوب بودن به خدا سهل ترین کار است
ونمی دانم
که چرا این انسان 
تا این حد
با خوبی بیگانه است
و همین درد مرا سخت می آزارد!


تقدیم به کسی که هرگز غریبه نخواهد شد