۱۳۸۸۱۰۲۷
روحم شاد!
خوب که چی؟حالا مثلا امتحانای تخمیم هم تموم شد نتیجشم بد نشد
انتخاب واحد تخیلی ترم بعد رو هم انجام دادم،نه اصلا مدرکمو گرفتم که چی خوب؟الان منم مثه آبجیم شدم بچه خوبه(البته اگه بدی هامو نادید بگیرن)
آهاااااااا اصلا این بدی های من خبیس چیه؟
1.چرا همش با دوستات(مخصوصا جی اف و امثالهم)بیرونی؟
2.چرا همش سرت توو این لعنتیه؟(پی سی)
3.چرا انقدر اس ام اس میدی؟
4.چرا انقدر توو اینترنتی، چشماتو نگاه کن مثله خون آشام شدی
5.خسته نمیشی انقدر بازی میکنی
6.(با صدایی رساتر از صور)پپپپپپااشوووو قرصاتووووو بخور
7.بابا تو هم جز این خونواده ای ازون لونه مرغت(اتاقم)بیا پیش ما
8.انقدر این آشغالارو(فست فود)بخور تا سرطان بگیری
9.انقدر این موزیکای غمگین رو گوش نکن
10.چرا انقدر دوستات زیادن تا اینجا 10تاشونو من میشناسم که همش بیرونی...
................
وای بخدا کم نیست که بگم و بفهمید من چقدر بچه ی بدی ام
آهای مامان جونم انقدر مهربونی انقدر به فکر سلامتی منی فرت فرت منو میبری دکتر ،جای این کارا یه نگاه به وضعیت دل ته تغاریت بنداز!به خدا اگه منم مثله اون دختر خوبت عاشقه یه پسر میشدم حتی از اون هم آس و پاس تر،تمام سعیتو میکردی بهم برسیم
اما چرا، حالا که عاشق یه دخترم و میدونی 1سال و نیم بیتابشم،چشماتو بستی و سوت میزنی؟
یادته بهم چی گفتی؟آره یادته اما بازم سوت میزنی
هی هی هی مامانجونم تو که از مادری هیچی کم نزاشتی چرا روحم و عشقمو ازم گرفتی؟چرا؟ چون 2تا بچه بیشتر نبودیمو ته تغاریت عزیزتر بود؛ترسیدی ازت دور بشه و دق کنی
مامانم مگه اونموقع که میخاستی من بیام پیشت؛نمیدونشتی بزرگ میشم باید ازت جدا بشم؟میدونم که میدونستی اما امیدت این بود که میره و با خونوادش میاد پیشم عصای دستم میشه
مامانم خانواده چیه؟یه غول تشن که اسمش توو شناسنامم باشه و فامیلیش فامبله بچم؟واسم پول و راحتی بیاره منم واسش غذا بپزم و خدمات دایمی
پس آرامشم رو از کجا تامین کنم؟از عکسای عشقم یا تحمل وجود اون غول تشن؟
نه مامانم تو دیگه اون مامانم نیستی که هرچی کلمه و ضرب المثل فارسی رو ازش میپرسیدم خیلی تپل توضیح میداد
تو دیگه مامانم نیستی که وقتی خواب بودی واسه خوشحال کردنش صندلی میزاشتم زیر پام تا دستم به شیر آب برسه و قبل از اینکه بیدار شی ظرفهارو بشورم تا تو ذوق کنی و توو دلت فشارم بدی
دیگه مامانم نیستی که هرشب از خدا با گریه میخواستم تورو بفرسته مکه!
چرا انقددر ازم دور شدی؟چرا چون به دخترا علاقه دارم؟آخه بی انصاف به خدا من انتخاب نکردم گرایشمو
چرا کوچیک که بودم هروقت گریه میکردم میفهمیدی و آرومم میکردی،اما الان دیگه به گریه هام اهمیت نمیدی چون بزرگ شدم
عاشق شدم
چرا من شدم بچه بده که همیشه حرص میخوری از دستش؟چون نمیخام ازدواج کنم؟
دارم ازت دور میششششم میشنوی نگاهمو؟
مامانم خیلی دوستت دارم گرچه من دیگه اون لووووسی میت نیستم،اما تو بهترین مامان دنیایی
منو ببخش مهربون ترینم
ببخش که لزبینم
ببخش که دیگه واسم هیچی مهم نیست و تو ازین موضوع زجر میکشی
ببخشششششششششششششششش که عاشق شدم و دیوونه
ننه خستم از همه چیز کاش میفهمیدی حالمو
کاش یه دودول داشتم که میشدم میثم نه الناز،میدونم که همیشه فکر میکردی توو بچه دونت یه پسر نه دختر
اه ه ه ه مامان ریدی بجای بچه آوردن
فاک یوووووووووووو
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
bazi vaghta adama tarjih midan dorgh beshnavano vagheiato nadoonan shayad age hichvaght behesh nemigofti rahat tar bood...be har hal omidvaram ham mamane to ham hameye madara zoodtar ba in mozo kenar bian
پاسخحذفnemidoonam chi begam inghadr in harfat narahatam mikonan...na inke narahat misham az to na az khanevade ha ke chera nemitoonan ghabool konan les ya gay ya straight boodan marizi nis! ye chizie mesle range cheshme ye adam ya range moo ke yeki ghahveiyie o yeki abi! elish inja saay kardam agaram mikham hame bedoonan che sheklyia hastam az eateghadatam ta arzesham tory bashe ke hame o khodam khodemoono bezanim be nafahmi ta rahat tar kenare ham zendegi konim
پاسخحذفخب چرا تا دیر نشده اقدامی واسه تغییر جنسیت نمیکنین ؟!
پاسخحذفما لزبین ها آدمهای پر احساس و عاشق پیشه هایی تنها هستیم . من سالهاست که این درد را تحمل میکنم ... دیگه خیلی خسته ام ... خسته و نا امید ... تنها عشقم ازدواج کرد و رفت آمریکا ، هم از قلبم دور شد و هم از نزدیکم هرچند که از اولش دستی دور در آتش داشتم ... اصلا یک لزبین باید با یک لزبین باشه و بهش عشق بورزد وگرنه تلاشی بیهوده کرده ... همیشه در حسرت دوستی واقعی با یک هم نوع خودم را داشتم و دارم ... [گل]
پاسخحذفجالبه بدونی تا همین امروز نمی دونستم که لزبینها چقدر در خطر هستند البته من خودم این گرایشم را تا امروز مخفی کرده بودم ولی گاهی به سرم میزنه برم همه جا داد بزنم که بابا منم آدمم چرا یه لزبین پیدا نمیشه که به من بگه دوستت دارم چرا عشقی تو قلبم نیست ... چرا اصلا به دنیا آومدم اگه حق و حقوقی ندارم ... چرا دخترها تا می بینند دختری عاشقشه پا به فرار میزارند ... یا اینکه حسرت می خورند که چرا به جایش پسری ایجور ابراز محبت نمی کنه ؟ ای خدا....